شو یعنی هالاحساس
کنت مضطربه جدا؛ و کمان کنت فرحانه فی النفس الوقت...
ما عرفت شو بقوللک
و حبیت هاللحظه بتصیر منجمدا، بتکونی بجنبی علی الطول...
کنت بدا الشوارع طوال و وسیع، بدون نهایه، کنت بدک استریحی بقربی حتی الصبح، حتی النهایه
وین مسافره؟ اوعتی تسافری...
بدا لیله امبارح و حنین صوتک بتکون دایمه... علی المدی الحیاه
شو کان قصیر هالایام و انا رح افتقد حنانک و صوتک و عینایک...
رح بشتقلک کتیر کتیر... یا قلعتی الفرنساوی.